بزرگ که شدی نظرتو میگی
اسما جونم این عکس ارو که برات میزارم بزرگ که شدی بد قضاوت نکنی یا. نگی که بی رحم بودیم
از این که خیلی دوست داریم و خواهیم داشت اینا روسرت میاریم میدونم وقتی که بزرگ شدی و خوندی حتما میگی که اینه دوست داشتن منم میگم به هر طریقی میشه دوست داشتنو ابراز کنی بعضی وقتا هم ابراز عشق این جوری دیگه ناچاری عشق ما رو ان طوری تو دلت جا بدی
این طوری که بلندت کرده بودم اونقد خندیدی
بعضی موقع هم می ترسیدی و یه اعتراضیم میکردی
اینجا همون خند هاته گلم
واییییییییییییییییییی قربون اون نگاهت برم خاله
خاله قربونت بره نگی بی رحمیما اول خوشت میومد
بعد دیدی که نه نمیزاریمت پایین
مثلا میخوای گریه کنی
عزیزم یکم دقت کنی میبینی چی کارت کردیم تورو برعکس گرفتیم و صورتتم سرخ شده خوشکلم
اینجا در خونه مادر بزرگمونه که میخوای بشینی زمین زندایی جون گرفتت
اینم عسلی جون واسما جونه که دختر دایی لیلا هردوتاتونو با دستش گرقته
داشت بلندتون میکرد
این جا درست هفت ماهته عسلیم شش ماهشه
اگه گفتی اینجا کجاست
روی میز نشسته بودی داشتی بازی میکردی مثلا سر میخوردی
که منم عکاسی میکردم از این شیطون کاریات
فکر کنم اینجام میگی دستت درد نکنه خاله جونم
و اینم قبل از اینکه بخندی خودم بگم اینجا سردت شده بود پیشم همینا رو دیدم و پوشوندمت
که تو هم پاتو گرفتی دستتو میگی این چیه هاهاها خاله