اسمایی باهوش و کنجکاو من
اسمایی باهوش و کنجکاو من 
اسما کوچولوی من ....
سلام جیگر من ....
سلام عروسک من....
سلام عزیزترین من .....
الهی من فدات شم اسما جونم ماشالله دیگه بزرگ شدی و حسابی شیطون شدی و سوالای عجیب و
غریب میپرسی ... این روزا فقط این سوالا رو ازمون میپری
تا از سر کار یا از دانشگاه بیام قبل سلام همش اینو میپرسی که .....
آدان گَـــــدین؟ .....(از کجا اومدی )
کیمینَــــــن گـَــــــدین؟.....(با کی اومدی )
آیا گـِـــــدیسن؟ .... (کجا میری)
بو نـَــــــمـَــــدی ؟...... (این چیه )
بو کیمیندی؟ ......(این ماله کیه )
میریم واسه خرید .وارد مغازه که میشیم یه چیزی رو نشون میدی میگی
آغا بو نـِــــــچَــــدی؟ ....(آقا این قیمتش چنده)
بونو آدان آلدیز ؟......(این و از کجا خریدین )
منیم کی قَــــشهدی؟ .....(مال من قشنگه )
مـَـــــــدَسَـــــدَن گــــَدین ؟....(از مدرسه اومدی)
تازنگ در میزنه تا بهت جواب ندیم که کیه هی ازمون میپرسی
کیـــم دی گـَــــــدی ؟.....(کی بود اومد)
این روزا وقتی میخوایییم بریم بیرون میگیم اسمایی برو لباسات و بیار برات بپوشونمش برمیگردی به مامان
من میگی ... مامان دون ها دِدیریخ؟ ...(مامان جون کجا میریم)مامانم وقتی بهت زودی جواب نمیده و میگه
تو حالا برو آماده شو میگم برات کجا میریم .... بر میگردی به مامان جون خودت جواب میدی ...
مامان دون بازارا دِدیریخ هافیتـــینـَــــن دِدیریخ ؟...(مامان جون میریم بازار با خط واحد (همون اتونبوس
میریم )به واحدم میگی هافیت)
تازه وقتی راننده ی ماشینم یکم با سرعت ماشینو برونه تو اتوبوس بر میگردی با اون صدای شیرینت
بلند بلند میگی.... پیس بَه بَه قَـــشح گِـــدا من یــخیمیشدیم ...(نی نی بد قشنگ ماشین و برون من
داشتم میخوردم زمین ) یه روزم وقتی با بابات میرفتین بیرون یه دفعه بابات ترمز کرده و تو از صندلی
افتادی پایین و برگشتی با قیافه بهش گفتی ... پیس بابا توش مَــن سوروم سن پیس سوروسَــن
(موقع گفتن اون پیس به به اگه بدونی با چه قیافه ی میگی ... ما قش میکنیم با اون بلبل زبونیات )
وقتی یه جایی میریم و تو زیاد راه میری ... موقع خسته شدن ..میگی من یویودوم آل
گوجاما ...گوجانادا گوجاما دیسَــن (من خسته شدم بغلم کن )
به دایی مهدی گفته بودی بره برات آب میوه بگیره نمیدونم مهدی ام گفته ی تو رو نگرفته بود یا این که
باب میلت نبود برگشتی بهش گفتی ... بو یوخ من بونی ایستَــمَدیم من بونی دِم َدیم کی (این نه من
این و نمیخوام من اینو نخواسته بودم که )
یه بعد از ظهری که از سر کار اومده بودم طبق معمول همون سوال همیشگیتو ازم پرسیدی که هادان
گَــــدین؟منم برگشتم بهت گقتم از ایشدن گلدیم (از سر کار)میدونی بر گشتی بهم چی گفتی .. سن
ایش یو بابا ایشَ گدی ....قربون اون زبون شیرینت برم من بهم گفتی (تو نه بابا سر کار میره )بالاخره که
نشد تورو قانع کنم .. گفتم از دانشگاه اومدم نفهمیدی از کجا اومدم بازم ازم سوال کردی که از کجا
اومدی ..... برگشتم بهت گفتم از مدرسه اومدم ... دیدم اینم نشد برگشتی بهم گفتی ... مَــــدی دادا
مَـــــدسییه گدی ....(بازم گفتی داداش مهدی میره مدرسه تو نمیری ) الهی من فدای اون قد و بالات برم
فرشته ی کوچولو (و خیلی چیز های هست از اون شیرین زبونیات که الان به زهنم نمیرسه برات بنویسم
تو پست های بعدی بازم اگه یادم افتاد برات مینویسم تا وقتی بزرگ شدی بخونی و با تبسمی شیرین به
دوران کودکی ات برگردی عزیزدلم )
بهترین من
صدایت برایم از عاشق بودنت می گوید
نگاهت برایم از محبت و دوست داشتن می گوید
اما بودنت گویا بهشت ماست
قربون اون قیافه ی نازت برم من اسما جون
میگم بخند ازت عکس بگیرم اینطوری الکی برام میخندی
اینم مدل شیر خودناته که اینور و اونور ولو میشی و شیرتو میخوری
اینجا میخواستم از آینه عکس بگیرم که با فلش دوربین خوب نشد
اینجام داری با عروسک های انگشتب بازی میکنی ...
میدونی اینجا داری چی بهم میگی .. داداش مهدی رفته بود حیاط بازی کنه تو هم میخواستی بری حیاط پیش داداشی .. ولی قدت نمیرسید در حیاط و باز کنی .. برا همونم پیش من اومدی و گفتی بیام باز کنم ولی ماهم که تو اون سرما نمیزاشتیم بری حیاط واسه همونم این طوری زدی زیره گریه که باید برم ..درسته گریه کردی ولی باز دلم نیومد و لباسات پوشوندم و رفتی سراغ حیاط
الهی فدات شم عزیزم دیگه اینطوری گریه نکنی
عزیز دلم اسما جونم امیدوارم با هر برگ زردی که از درخت جدا میشه ،
یکی از غمهات کم بشه و با هر قطره بارونی که میباره یه شادی به زندگی قشنگت اضافه
بشه
