و چند قدمی مانده .........
به یک سالگی مهلا جونم و سه سالگی اسما جونم
وااااااای خدای من چقدر این زمان زود میگذره انگار دیروز بود که داشتم از اومدن مهلایی مینوشتم انگار دیروز بود
که واسه تولد یک سالگی اسما جونم برنامه ریزی میکردم الان درست شده سه سال یعنی سه ساله که
اسمایی باماهاست یعنی الان حدود یک ساله که مهلایی اومده تو جمع خونواده ما ....خدایا هزاران مرتبه شکر
..هرچقدر شکر گذار باشیم بازم کمه ...الان مهلا جونم دیروز تو 11 ماهیگت رو تموم کردی و رفتی به 12
ماهگیت یعنی داری خانوم میشی و یک سال از عمر قشنگت داره میگذره وو تواسما جونم دیروز 34 ماهگیت رو
تموم کردی کردی و وارد 35 ماهگیت شدی یعنی یک ماه دیگه از این عمر قشنگت گذشت و دو ماه دیگه داری
سه سال و تموم میکنی انشالله که روزهای خوبی در انتظارمون باشه و با سلامتی و شادی این روزهاوماه
های زندگی رو پشت سر بزاریم..عزیزای دلم چند روزی هست که تدارکات تولدتون و شروع کردیم تقریبا 20 روزه
دیگه قراره تولد شما دوتا فرشته ی کوچولو رو بگیریم ..تصمیم گرفتیم چون هر دوتاتونم متولد تیر ماهین تولد
هردوتاتونم یکجا باهم بگیریم وقراره اسما جونم تولد تو رو به خاطر ماه رمضان یک و نیم ماه زود و مال مهلایی
رو 10 روز زود تر بگیریم اینم به خاطر روز نیمه شعبان ... میخواییم اگه خدا بخواد و قسمت بشه روز 23 خرداد ماه
1393 چشن تولدتون رو بگیریم ..تقریبا کار تزئینات شو تموم کردم قراره واستون تولد با تم هلو کیتی
بگیریم تم تولداتونم طراحی کردم و دادم چاپ فقط برشش مونده که اونم چند رو مونده برا تولد برش میزنیم
خلاصه این روزا هم با مامانی شور و هیجان تولد شما ها رو داریم و از دستمون هر چی بیاد واسه این تولد
شما دوتا کوچولو میکنیم تا باشکوه تر و زیبا تر باشه دیگه بعدشایداین چند نتونم پست جدید بزارم آخه این روزا
کامون زیاده و باید طی این 15 روز کارای تولد رو بکنیم قراره واستون لباس هلو کیتی بدیم خیاط بدوزه بعد اگه
قسمت شد ببریمتون آتلیه عکساتون و دیدم چاپ و...خیلی کارای دیگه کههمشونمنتظر من ومامانی هستش
..عزیزای دلم انشالله که این تولد رو هم به خوبی و خوشی میگذرونیم و از خاطراتشون براتون تعریف میکنم
فعلا تا پست 1سالگی مهلا جونم و 35 ماهگی اسما جونم خدانگهدار
ماهگیت رو بهت تبریک میگم بهترین من
ماهگیت رو بهت تبریک میگم عزیز دلم